به گزارش خبرگزاری حوزه، آیت الله شب زنده دار در سخنانی به بیان حکایتی کمتر شنیده شده از دستگیری و عنایت حضرت معصومه سلام الله علیها پرداخته است که تقدیم می شود.
یکی از نعمتهای بسیار بزرگ خدای متعال بر این کشور وجود اولیاء بزرگ خودش هست، حضرت علی بن موسی الرضا ارواحنا فداهما و صلوات الله علیهما خواهر معظمه ایشان فاطمه معصومه علیها السلام و بعض دیگر از امامزادههای معظمی که بحمدالله در این کشور هستند.
آثار و برکات حضرت معصومه(س) از جهات مختلف بسیار بسیار فراوان هست. بنده به یک داستان بسنده می کنم که شاید جایی هم نوشته نشده باشد.
وقتی ما مدرسه حقانی بودیم، بخشی از ادبیات عرب را آنجا خواندیم؛ روزهای پنجشنبه درس اخلاق بود، گاهی آیتالله مشکینی بودند، گاهی آیتالله میانجی بودند، گاهی بزرگان دیگری تشریف میآوردند. بعضی از پنجشنبهها هم خود آیت الله قدوسی رحمةالله علیه درس اخلاق می فرمودند.
در یکی از آن پنجشنبهها، این داستان را ایشان فرمودند که در یک جلسهای در تهران برای ضیافت دعوت داشتیم. در آن جلسه من این طرف اتاق نشسته بودم، یک نفری آن طرف اتاق، این شخصی که به حسب ظاهر معمم نبود، اما سؤالاتی از من پرسید که من به نظرم آمد این باید سابقه طلبگی داشته باشد، بعد از ضیافت آمد کنارم نشست. گفت بله من زمان آقای حاج شیخ عبدالکریم رحمه الله علیه طلبه بودم و مقداری هم در ادبیات و اینها مسلط بود، مرحوم آیت الله قدوسی میفرمودند که عبارات مغنی را از حفظ میخواند، مسلط به ادبیات بود، حافظه خوبی داشت . بعد او گفت که من اهل اراک هستم و میخواستم طلبه بشوم، پدرم مخالفت میکرد، نه این که با طلبگی مخالف بود؛ میگفت تو به درد طلبگی نمیخوری. از این جهت موافقت نمیکرد. آن زمان ها وضع حوزههای علمیه خیلی مشکل بود، ورودی برای حوزه نبود، آنهایی هم که در حوزه بودند خیلی در تنگنا بودند، من آمدم خدمت آقای حاج شیخ و عرض کردم من میخواهم طلبه بشوم ولی پدرم راضی نیست.
حاج شیخ با آن شرایط خاصی که آن زمان برای حوزه بود، فرمودند اذن پدر لازم نیست بیا طلبه شو و ما هم به قم آمدیم، پدرم گفت که من کمک مالی به تو نخواهم کرد.ما آمدیم قم و مدرسه خان، ساختمان قدیم مدرسه خان آنجا یک حجره گرفتم، مدتی بالاخره پولی داشتیم تا به پایان رسید. ما هم که در رفاه و اینها زندگی کرده بودیم، چون پدر ثروتمند بود. با فقر و خلاصه زندگیهای این چنینی برای ما خیلی مشکل بود.
خلاصه حالت ناراحتی و عصبی به من دست داد بلند شدم رفتم حرم حضرت معصومه سلام الله علیها، آن جا هم نه زیارتنامه خواندم نه چیزی، یک حالت خاصی ناراحت بودم، خطاب به حضرت کردم که این چه وضعی است، من این جور نمیتوانم زندگی کنم، آقای حاج شیخ گفته بیا و من به خاطر حرف آقای حاج شیخ آمدم، حرفهای تند و غلیظی بیادبانه ایی خدمت حضرت معصومه علیها السلام عرض کردم و به حجره برگشتم.
حالا چقدر گذشت یادم نیست دیدم که کسی درب حجره را میزند. یک آقای روحانی داخل حجره تشریف آوردند، فرمودند شخص قمی در بازار قم مغازههایی دارد، هر کسی ماهانه مال الاجاره اینها را جمعآوری کند و برای او بفرستد او هر ماه به او حقوق و مزدی میدهد. مثلاً اگر بیست تومان قرار بوده بدهد، من برای تو میتوانم بیست و پنج تومان از ایشان درخواست کنم، این کار را انجام می دهید؟ دیدم خیلی خوب است، ما هر ماه میرویم از این مغازه ها مال الاجارهها را میگیریم و برای ایشان میفرستیم، زندگیمان هم تأمین میشود. بعد از این که قبول کردم، این روحانی محترم میخواست از حجره بیرون بروند، فرمود که خوب میروی با حضرت معصومه سلام الله علیها درد دل میکنی> معلوم شد که ایشان در حقیقت پیامآور حضرت معصومه سلام الله علیها است و حضرت ایشان را فرستاده که مسأله را حل کند. بعد آقای قدوسی فرمودند از او سؤال کردم که آن روحانی که آمده بود، کی بودند؟ گفتند آقای آسید محمدتقی خوانساری بود. همان صاحب نماز استسقاء.
همه اینها برای ما درس است که ببینید آقای آسید محمدتقی خوانساری فقیهٌ عالمٌ مجاهدٌ، سالیان متمادی در جریان آن مجاهدت هایی که در عراق داشتند زندانی شدند و بعد هم این جور با اهلبیت علیهمالسلام و فاطمه معصومه سلام الله علیها در ارتباط هستند. ان شاءالله همه ما از این نعمت بزرگی که خدای متعال در اختیار ما گذاشته استفاده کنیم و دریغ نورزیم از این که ان شاءالله ولو اندک خدمت ایشان مشرف بشویم سلامی عرض کنیم که وجبت له الجنة ان شاء الله شامل حال ما هم بشود.
مرحوم والد رحمة الله علیه نقل میکردند مرحوم حضرت امام مقید بودند که روزانه ولو دو دقیقه شده حرم مشرف بشوند و خدمت بیبی سلامی عرض کنند و به دنبال کارهایی که داشتند بروند.
درس خارج فقه آیت الله شبزندهدار (1403/07/22)
نظر شما